(( خیانت مردان و زنان به همدیگر))
(( خیانت مردان و زنان به همدیگر))
خیانت مردان و زنان متاهل به همدیگر


زندگی یک زن

میخوام ،از تلخ ترین حادثه ای که تو دوران نامزدی مون(عقد هستیم)افتاده،بگم.اتفاقی که همین چند روز پیش رخ داد و هنوز که هنوزه وحید گوشیش خاموشه و هیچ جوابی به من نمی ده...

 

میخوام از روزی بگم که دست وحید رو من بلند شد،هیچوقت حتی تصورشو هم نمی کردم که یه روزی وحید سر من داد بزنه،تا چه برسه به اینکه دستش رو رو من بلند کنه و اون سیلی محکم رو بهم بزنه،...هنوز جای انگشت هاش روی صورتم سرخ مونده..اما بیشتر از اون،از دوری و ندیدنش هست که دارم قصه میخورم...

                                                                     ***

چند روز پیش ملیحه با ذوق و شوق تو دانشگاه بهم گفت که با دوست پسرش رضا به توافق رسیدن و قرار شده هفته اینده رضا بیاد خواستگاری اش..ملیحه بهم گفت که حالا که قضیه انقدر جدی شده و قراره پای خانواده ها وسط کشیده بشه،دلش میخواد که از رضا خیالش راحت راحت باشه و کاملا مطمین بشه که اون بهش وفادار هست و دوستش داره.

بعدهم بدون مقدمه از من خواست که شماره رضا روبگیرم و بهش زنگ بزنم و باهاش حرف بزنم،و جوری وانمود کنم که اونو دیدم و ازش خوشم اومده ودرخواست رابطه بیشتر رو باهاش دارم...تا به قول خودش ببینه رضا بهم پا میده یا نه؟

هرچی که بهش گفتم ملیحه من نامزد دارم،این کار صحیح نیست،اگر وحید بفهمه پوستمو می کنه،...به خرج ملیحه نرفت که نرفت،و بهم گفت این مسیله سرنوشت و اینده من هست،اونوقت تو نمیخوای کمکم کنی؟؟؟؟من جز تو با کسی انقدر صمیمی نیستم و این حرف ها..وخلاصه من رو راضی کرد.

یه سیم کارت ایرانسل جدید خریده بود و باهاش تو دانشگاه شماره رضا رو گرفت،اما هرچقدر زنگ خورد رضا گوشی رو برنداشت..عصر که میخواستیم بریم خونه سیم کارت و گوشی رو داد به من و بهم گفت اینو با خودت ببر،شاید رضا زنگ بزنه و اگر تونستی باهاش حرف بزن و برام امتحانش کن..اگر گوشی خاموش باشه خوب نیست...

ما و وحید اینا با هم همسایه هستیم،یعنی اپارتمان اونا طبقه بالای ما هست.اتفاقا شب رضا به همون شماره ای که رو گوشیش افتاده بود زنگ زد،و من به مامانم گفتم دوستم زنگ زده و رفتم تو اتاق خودم که باهاش صحبت کنم.وقتی تو اتاقم بودم،وحید(همون موقع که داداشم میلاد که کلید داره،میخواسته بیاد خونه،باهاش اومده بود خونه ما)منم که تو اتاقم با اقا رضا گرم صحبت بودم و نفهمیده بودم...

وحید از مامانم احوال منو پرسیده بود و مامانم گفته بود دوستش زنگ زده و مریم تو اتاق خودش داره باهاش صحبت میکنه،من یه اهنگ ملایم هم از کامپیوتر گذاشته بودم که صدام بیرون نره،وحید اومد و در زد و یه راست دروباز کرد و اومد داخل..همون موقع هم داشتم بلند می خندیدم..وقتی وحید اومد داخل دنیا دور سرم چرخید..یه هو سرجام خشکم زد،نمی دونستم باید چیکار کنم،همین طور گوشی رو گرفته بودم دستم و سرخ سرخ شده بودم..

وحید که خیلی تعجب کرده بود،بدون اینکه بهم سلام کنه داشت بهم نگاه میکرد،..رضا هم از پشت تلفن داشت بلند الو الو می گفت...همه این ها تو دو ثانیه اتفاق افتاد..سریع به خودم اومدم و گوشی رو قطع کردم..اما مثل اینکه وحید صدای یه مرد به گوشش خورده باشه..بدون اینکه هیچی بگه،اومد گوشی رو از دستم گرفت و به اخرین شماره ای که روش بود زنگ زد،........وقتی که  دید یه مرد جواب داد..،گوشی رو با ناباوری اورد پایین و بعدش کوبید به گوشه اتاق..اومد روبه روی من ایستاد و چند ثانیه تو چشم هام نگاه کرد..بعد دستش رو برد بالا و محکم کوبید روی صورتم...

همون صورتی که هر روز صبح تا بوسش نمی کرد،نمی رفت دانشگاه،همون صورتی که همیشه میذاشت رو سینه اش و انقدر نوازشش می کرد تا تو بغلش آروم بشم...باور نمیشد این موجود وحشتناک همون وحید خودمه که دستشو رو من بلند کرده..

نذاشت براش توضیح بدم،هیچی رو،از اون روز حتی تو راه پله و اسانسور هم ندیدمش..می ترسم برم خونشون..می ترسم طاقت نیاره و جلوی عمه یه چیزی بگه...گوشیش رو هم روشن نمیکنه که حداقل با پیام بهش توضیح بدم...

خدایا من وحیدم رو میخوام..دارم دق میکنم..تو رو خدا راهنمایی ام کنید،دارم دیوونه میشم...



نظرات شما عزیزان:

غریب
ساعت14:38---20 مهر 1391
سلام. اول اینکه عزیزم توکلت به خدا باشه خدا خودش از حقیقت خبر داره. البته من اصلا با کاری که کردی موافق نیستم اما خوب کاری که شده. میتونی دو تا کار بکنی یا از این نترسی که بخواد جلوی بقیه بهت چیزی بگه و غرورت را زیر پات بذاری و بری دیدنش و یا اینکه از همون دوستت بخوای تا باهاش صحبت کنه و واقعیت را بهش بگه. یادت باشه توکل به خدا را فراموش نکن حتی در سخت ترین شرایط.

زهرا
ساعت18:19---18 شهريور 1391
سلام عزیزم اول اینکه توکل ات به خدا باشه و اینکه باید بزاری زمان بگذره زمان حلال همه ای مشکلاته بعدش کم کم بهش نزدیک شو براش توضیح بده حتی دوستت هم رو بیار که با هاش صحبت کنه بهش بگو هر چی که اون بخواد انجام میدی مثلا اگه گفت که باید گوشی ات دست من باشه بهش بده یا اگه گفت نرو دانشگاه یه مدت نرو یا یه ترم مرخصی بگیر بیشتر خونه باش یا پیش خانواده اش باش که دلش اروم بگیره رو شک اش کم کم بر طرف شه البته توی زمونه پسرای که این اشتبا هات رو بپذیر ند و شما رو ببخشند کم پیدا میشه ولی به امتحانش می ارزه بهش بگید که خیلی اشتباه بزرگی کردید اگه واقعا شما رو بخواد و شما هم اون رو بخواید مطمئن باشید که حتما مشکلتون برطرف میشه به امید خدا
انشالله


آرش
ساعت17:00---30 فروردين 1391
خاک بر سرت کنن..آشغال عوضی..اگه منم جای نامزدت بودم کتکت میزدم..لاشی..تو که شوهر داری غلط میکنی از این هرزه بازی ها در میاری

yas
ساعت11:00---30 شهريور 1390
سلام از وبت هر چ ب گم کم گفم
به منم ی سری بزن
راسی نظر یادت نرها


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:,

|
 


مطمئنا شما نیز در اطرافتان زنان و مردان متاهلی را سراغ دارید که روابط مخفیانه ای به دور از چشم همسرانشان برقرار کرده اند.این نوع روابط دارای سطوح مختلفی هستند که به صورت مجزا قابل بررسی است.آنچه مسلم است براساس اطلاعات موجود اینگونه روابط وجود دارد و رو به گسترش است. دراین وبلاگ قصد داریم با بررسی نوشته های وارده تبادل نظر کنیم که چرا چنین اتفاقی می افتد.اگر کسی مطلبی دراین خصوص دارد ارسال کند تا درپستی جداگانه استفاده شود.یقینا اطلاعات ارسالی کاملا محفوظ خواهد ماند.این نکته را نیز تاکید کنم که در این محفل کسی محاکمه و یا بازجویی نمی شود و فقط فضایی برای درددل و بیان استدلال افراد مختلف جامعه درباره این موضوع مشخص است --------------------------------------- نويسندگان : امير
amir281amir@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

امیر

 

مرداد 1393
اسفند 1391
ارديبهشت 1391
شهريور 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390
بهمن 1389

 

زنی هستم که میخواهم به شوهرم خیانت کنم!!!
مطلب ارسالی ازsex
سرنوشت
جواب توسط نازنین
به کجا میرویم؟؟؟
زندگی یک زن
ماجرای عجبب زنی که شوهرش را مجبور به رابطه با دوستان خود می کرد
دردسر صيغه کردن زن 34ساله توسط جوان 24ساله!
جوابیه دوستان به موضوع ها وبلاگ
درخواست
سلام..من نازنینم/32 سالمه /
فقط می خواهم نشکنم
اغاز

 


با سلام ابتدا ما را به عنوان (( خيانت زنان و مردان متاهل )) لينك كنيد





تك درخت عشق
شعر و موسیقی زمانه ی ما
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 128
بازدید کل : 94539
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1




بیجار شهر من

جن روح ترس +18

اشعار کارو کفرنامه

خیانت مرد و زن به همدیگر

شفاخانه باب الحواج

خنده بازار +18

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->